سلام
وبلاگتون واقعا عاليه
تبريك مي گم
خدا خيرتون بده
دعا بفرماييد
يا علي عليه السلام مدد
سلام ...
صدا گنگ حسن را شنيدم و نشنيدم . گفتم چرا نمي خوني ؟ مومن خدا يه زيارتي ، يه دعايي ! دلمون پوسيد !
پس از چند لحظه آواي محزونش در فضاي خاكستري اتاق در مركز تحقيقاتي پيچيد . دلم مي خواست همه باشند . مثل شبهاي عمليات ... عليرضا كنارم نشست و سرم را روي پايش گرفت . اميد خيره به حسن در حاليكه به سختي نفس مي كشيد لبخند كمرنگي به لب داشت . اميد و ناصر سر در آغوش يكديگر بي صدا مي گريستند . بغض آلود گفتم قفس تنگه عليرضا!
صداي عليرضا مثل آب جاري شد .
گفتا كه يافت مي نشود جسته ايم ما
گفت آنكه يافت مي نشود آنم آرزوست
سلام برادرم
در دل شب به يادت هستم و كماكان نگران. شماره تماس هم كه نداده اي هنوز.اين پستت هم نگراني هايم را تشديد مي كند. كاش ميشد كمي با هم صحبت كنيم.
منتظرم
يا حق