• وبلاگ : روايــت فجـــر
  • يادداشت : مدير پارسي بلاگ ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام مهربان

    اثر انگشتت پررنگ و پايدار

    هم اکنون ديار مهر متعلق به بلاگ نويسان غيور ايراني است

    آنچه در ذهنت آيد ديار را کارساز آيد

    آبياري نما ديار را

    شما نيز براي اطلاع رساني به ديگر بلاگ نويسان غيورمان دستي عظيم بر اين حركت خود جوش داشته باش و همچنان با ما باش تا از وقايع ديار و تاريخ اتحاد جا نماني

    سلام.

    بدآموزي كه گفتم مربوط است به اينكه من ياد گرفتم كجاها مي شود چه كارهائي كرد...

    ضمناً نوشته شما را هم برگزيده كرديم، تا شايد دوستان و حتي ناآشنايان، بهتر دوستان ما را بشناسند و ببينند كه چه مي نويسند درباره ما... دوستاني كه ما را از داشتن خيلي چيزها بي نياز مي كنند... و حرفهائي كه هر كدومش را بدخواهان ما اگه مي خواستند مطرح كنند در چندين لفافه مي پيچيدند و مي گفتند...

    موفق باشيد جناب راوي.

    پاسخ

    سلام عليكم (بما صبرتم). كاش برگزيده نمي كرديد. آمدم مطلب را آرشيو كنم، چون نمي خواهم وبلاگم از حال و هواي حزب الله خارج شود. در اين صورت فقط دوستان پارسي يار متوجه داستان مي شدند كه از ابتدا در جريان بودند. كاش مطلب قبلي را برگزيده مي كرديد (همراه با حزب الله همگام با ولايت). به دوستان قول داده ام والا مي آمدم در كامنتي به خودتان مي گفتم كه از برگزيدگان جدايش كنيد. و بعد اينكه مطلبي كه در كامنت قبل به ظاهر نگفته ايد، اينجا گفته ايد: «تا شايد دوستان و حتي ناآشنايان، بهتر دوستان ما را بشناسند و ببينند كه چه مي نويسند درباره ما... دوستاني كه ما را از داشتن خيلي چيزها بي نياز مي كنند... و حرفهائي كه هر كدومش را بدخواهان ما اگه مي خواستند مطرح كنند در چندين لفافه مي پيچيدند و مي گفتند...» اين يعني قبول داريد حتي گفته هاي يك دروغ گو و بي نماز در يك داستان، مي تواند عليه شما باشد. خوب من هم سعي دارم همين را بگويم، يعني سعي داشتم، حالا ديگر گفتم. به شرطي كه نخواهيم اصرار بري از منطق بكنيم. راستي كار خوبي كرديد كه روي كلمه ي دوست تاكيد كرديد. بله من دوست شما هستم ؛ همين درست است، درست همين!

    سلام.

    اي ول آقا راوي، زدي تو خال، اما كدم خال؟ والله اعلم...

    اگه اين متن را گذاشته ايد كه مرا مجاب كنيد نوشته (تو ننگ عربي، سيد حسن) مثل اينه، و اگه اين درست نيست، اونم درست نيست... بايد بگم متاسفانه بازم اشتباه كرديد...

    فرق اون نوشته با نوشته شما اينه كه اون بديهاي رايج و متداول شيوخ عرب را كه همه مي بينند و مي دانند كه بد است و حالت ابهام و يا اتهام ندارد، به رخ آنها كشيده، اما شما مواردي را انعكاس داده ايد كه علاوه بر غيرقابل اثبات بودن، كاملا اتهام آلود و ادعائي است.

    در آن نوشته، چيزهائي آورده شده كه همه در حق شيوخ عرب است و نصرالله از آنها تبرئه شده، كه خود تعريف و توصيف اوست، اما در نوشته شما طرف دومي وجود ندارد و صرفاً وارد آوردن اتهام به يك طرف است.

    جداي از اين حرفها، من متحيرم كه چطور اين چيزها رو جور كرده ايد، و اينكه چه راههائي هست براي بعضي كارها كه ما بيخبر بوده ايم (نوشته تان بد آموزي دارد) و حالا ياد گرفتيم....

    راستي عباس آقا

    نرخ نون، امروز چنده؟؟

    پاسخ

    سلام عليكم آقاي مدير (; با توجه به استدلالات قبلي توقع نداشتم بگوييد كه بدآموزي دارد. در داستان من، كسي بد شما را گفته كه نماز نمي خواند و حتي بهشت و دوزخ را مسخره مي كند. دروغ گوست و به دروغ گويي اشتهار دارد. ولي شما اذعان مي كنيد كه حتي همين فرد هم وقتي كه عليه شما سخن مي گويد بدآموزي دارد؟ خوب درست حدس زده ايد. من هم مي خواستم همين را بگويم و در مورد همان شعر هم من معتقدم كج سليقگي خاصي در آن است. شما كار خود را مي كنيد، من هم همين طور. براي درج اين داستان هم پس از يقين خودم استخاره كردم. همه چيز حكايت از آن دارد كه هوش ما را به ضيافتي دعوت كرده اند. يك خاطره ي مع الفارق(؟؟) هم ذكر كنم. زماني در نهي از منكري كار بالا گرفت. طرف گفت من تو را مي شناسم، فلاني هستي، محل كارت فلان جاست، منزلت فلان جاست، پدر و مادرت...، همسرت... . طرف داشت تهديد مي كرد. من هم خونسرد گفتم: نصف ايران مرا مي شناسند، تو هم رويش! و اين چنين طرف از رورفت. حالا گويا من بي خوابي زده به سرم دارم اينجا هم قصه مي بافم. آقاي فخري موفق باشيد.