از اين همه تكرار خسته ام ....
دلم از اين همه تكرار گرفته .....
دفتر هاي تكراري .....
نفسهاي تكراري .....
شوقهاي تكراري ......
گريه هاي تكراري .......
مهر هاي تكراري....
اي ساعتهاي پر شتاب مرا كجا مي بريد؟
چه خبر بكري برايم داريد؟.
تا كجابايدباشما بيايم .؟
بس است....خسته ام !!!
بگذاريد دلم را در گوشه ي آسمان ديگر بياويزم .......
تا كي دويدنهاي بيگاه ؟
بگذاريد كمي بايستم تادنيا از بالاي سرم رد شود !!
چرا كسي دلهاي شكسته وبغضهاي آب نشده وعشقهاي روي طاقچه مانده ودر هاي بسته راشرح نمي دهد؟
از اين همه تكرار خسته ام به كجا مي گريزم ؟
نميدانم
شايد .....جايي كه اشياوآدمها هرگز فرسوده نميشوند
منتظر حضور گرمتان هستم
باي