• وبلاگ : روايــت فجـــر
  • يادداشت : گريه ... گريه ... گريه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باسلام مجدد .

    نه ديگه اين نشد !

    قرار نبود روپاي خودتان بايستيد !؟

    واقعا كيف كردم ، از پاسخگويي ، اينه .

    ولي بين خودمان بماند ، در پاسخ به مسافر عزيز يه كمي ، يه كمي بگي نگي از واقعيت دور افتادي ، نه ؟

    ايشان از همان جايي مي گويند كه با مثلا : ( جايزه ) هايشان بنده و شما را زمينگير كرده اند كه اينجا بنويسيم برادر !

    وضع خيلي خيلي اسف بارتر از گفته هاي ايشانست و شايد هم ايشان هم مثل شما ملاحظه كاري كرده اند .

    مثلا همين الان پيچ اين چيه راديو را باز كن و مثلا به راه شب : ( راديو ايران ) گوش بده و بخوان حديث مفصل از همين مجمل برادر .

    اميدوارم كه از جبهه و جنگ كه مي نويسي ديگر از اين ملاحظه كاري ها نكني برادر .

    پاسخ

    سلام برادر عزيزم. بنده هم اذعان كردم كه مشكلات هست. اما دوست گرامي مسافر معتقد بودند كه دنيا پر از سياهي شده و شعر شيخ شيراز هم از رونق افتاده. حقير معتقدم بايد مشكلات را در كنار نقاط مثبت ديد. با يك عيمك منفي و رسيدن به اين تحليل كه انسانيت مرده است، من و شما هم بايد وبلاگ را تخته كنيم و برويم بميريم برادر. باور بفرماييد آنچه نوشته ام باور قلبي ام بوده است. والا برايم خيلي راحت تر بود كه هر عزيزي كه قدم به چشمانم مي گذاشت براي اينكه هوايش را داشته باشم و دلش را به دست بياورم، هر نظري كه داد با او همراه شوم.به خدا هنوز هم چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضو ها را نماند قرار و هنوز هم بني آدم اعضاي يكديگرند، ولي خوب ، گاه گاهي به هم مي پرند! دعا بفرماييد.