• وبلاگ : روايــت فجـــر
  • يادداشت : تبديل انديشه به باد هوا
  • نظرات : 3 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اي عاشقان اي عاشقان امروز ماييم و شماگر سيل عالم پر شود هر موج چون اشتر شودما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموختهاي شيخ ما را فوطه ده وي آب ما را غوطه دهاين باد اندر هر سري سوداي ديگر مي​پزدديروز مستان را به ره بربود آن ساقي کلهاي رشک ماه و مشتري با ما و پنهان چون پريهر جا روي تو با مني اي هر دو چشم و روشنيعالم چو کوه طور دان ما همچو موسي طالبانيک پاره اخضر مي​شود يک پاره عبهر مي​شوداي طالب ديدار او بنگر در اين کهسار اواي باغبان اي باغبان در ما چه درپيچيده​اي افتاده در غرقابه​اي تا خود که داند آشنامرغان آبي را چه غم تا غم خورد مرغ هوازان سان که ماهي را بود دريا و طوفان جان فزااي موسي عمران بيا بر آب دريا زن عصاسوداي آن ساقي مرا باقي همه آن شماامروز مي در مي​دهد تا برکند از ما قباخوش خوش کشانم مي​بري آخر نگويي تا کجاخواهي سوي مستيم کش خواهي ببر سوي فناهر دم تجلي مي​رسد برمي​شکافد کوه رايک پاره گوهر مي​شود يک پاره لعل و کهربااي که چه باد خورده​اي ما مست گشتيم از صداگر برده​ايم انگور تو تو برده​اي انبان ما
    پاسخ

    تشکر از اين انتخاب زيبا. سعي مي کنم وراي لذت بردت، با اين عقل ناقصم استفاده هم بکنم