• وبلاگ : روايــت فجـــر
  • يادداشت : مبادا سقوط عادتمان شود
  • نظرات : 2 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سرهنگ فدا کار

    " شهيد سرهنگ پاسدار «مراد محبي» در مركز آموزش شهيد همت روانسر كرمانشاه به عنوان مسئول كميته آموزش مشغول خدمت بود و زماني كه در منطقه مخصوص آموزش عملي و در كنار يك گروهان كه بايد كار عملي خود را انجام دهند، مشغول مرور آموزشها و راهنماييهاي لازم براي چگونگي استفاده از نارنجك بود، ناگهان متوجه شد كه يكي از سربازان به اشتباه ضامن نارنجك را آزاد كرده و نارنجك نيز به خاطر اشتباه وي روي زمين افتاده است.
    براساس اين گزارش به خاطر آنكه تا لحظه انفجار اين نارنجك جنگي لحظاتي بيشتر باقي نمانده بود و اگر انفجاري صورت مي گرفت تعداد بسياري از سربازان حاضر در آنجا زخمي و يا كشته مي شدند، بايد كسي با فداكاري، ناجي ديگران مي شد كه مراد محبي با حركت سريع به سمت نارنجك و حايل قرار دادن بدن خويش، جان افراد تحت امر خويش را نجات داد."

    مطلبي که خوانديد نه داستان بود و نه فيلم .مربوط به زمان جبهه و جنگ ۲۰ سال پيش هم نبود که يا بگوييم خالي بندي و اغراق است و يا کمي منصف باشيم و بگوييم خوب آن زمانها آنگونه بود و ديگرزمان ايثار گذشته .اين مطلب مربوط به ۳۰ آبان ۸۵ يعني ۶-۷ روز پيش است خبري که با سادگي در يک تيتر کوچک درفقط بعضي خبرگزاريها و نه صدا و سيما گفته شد و از کنار آن عبور شد در حالي که خبر نرسيدن بکهام به عروسي تام کروز يا عطسه فلان هنر پيشه يا ببخشيد دستشويي رفتن فلان فوتباليست تيتر درشت همه سايتها مي شود و فلان هنرپيشه جلف يا فلان فوتباليست مو قشنگ قرتي را الگو مي کنند و به خورد ملت مي دهند و چپ و راست در وفات يا تولد امامان، همين مو قشنگ ها مهمان صدا و سيما و خانه هاي ما هستند و از دين و ايمان و ايثار برايمان مي گويند بعد هم که حسابي توجيهمان کردند که اينان بهترينند و معصوميند فيلم و عکس پارتيهاي خصوصيشان و ... وارد بازار و سايتهاي اينترنتي مي شود و مراد محبي آرام و بي سرو صدا بي هيچ تقدير و الگو سازي نه براي او که براي ما در خاک آرام مي گيرد و مدال شجاعتش هم بر سينه علي دايي چسبانده مي شود ..... سرهنگ فداکار روحت شاد.