• وبلاگ : روايــت فجـــر
  • يادداشت : بايد بنويسم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 17 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليم

    شايد نفهميم كه عطش از تشنگي در رمل داغ چيست. شايد نفهميم كه غبار خستگي ها و نابودي خستگي ها چيست. شايد نفهميم اما... آنروز ت عمق جان درك شده از سوي كالبد متروكمان عطش نياز به آن مردان خدايي را حس كرديم. حس كرديم كه اگر آنها نبودند و لبهايشان از عطش چاك نمي خورد و در زير آفتاب شبه كربلا نمي سوختند امروز كسي نمي توانست پا در رمل هاي داغ فكه بگذارد.

    شايد عطش تنها نماد تشنگي نيست/شايد عطش تنها غبار خستگي نيست/ شايد عطش يك لحظه ي واماندگي نيست/ شايد عطش تنها نمادي از پريدن نيست/ اينجا عطش يعني تمام ميل و ايمان/ اينجا عطش يعني خدايا من كجايم/ اينجا عطش يعني كه من با تشنه كامي/ تنها به دنبال تو ام يا رب و مولا/ اينجا عطش يك بازي تلخ است و شيرين/ اينجا عطش يك گريه ي صاف است و شيرين/ شايد نداند عاشق ديرين قصه/ اما من از فرداي بگويم چند قصه/ شايد بهار زندگي يعني عطشناك/ اينجا و آنجا خاك فكه بوي دريا/ آنجا عطش يك تشنگي بهر خدا بود/ اينجا عطش يك تشنگي از نوع فرداست/ فردا كه يعني نو و الله و خدايي/ اينجا عطش پيراهني ديگر كشيده/ هرچند بازي با عطش يك كار سخت است/ اما عطش از نوع شيدايي قشنگ است....

    مي دانم ممكنه پر از حمله به ادبيات كرده باشم در محضر شما اما في البداهه را مي شناسيد. من هم آدم في البداهه گويي شده ام كه اشكال در في البداهه هايش زياد است. مي آيد و انگشتان من هم آن را به رشته تحرير در مي آورند. باشد تا داغي ظهر فكه آن داغي گرما و حرارت نه ولي داغ داغ لاله ها يادمان نرود.

    يا حق

    پاسخ

    سلام بسيجي. خدا به ما معرفت شهيدان را عنايت فرمايد. توفيقاتتان افزون باد!