• وبلاگ : روايــت فجـــر
  • يادداشت : سخني با خودم
  • نظرات : 13 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام برادر .

    خوبه كه باز پاسخ سلاممان را در اين چيه وبلاگمان داده ايد وگرنه به خودم شك ميكردم كه نكنه منم ... .

    خب ، فرموده بوديد خدمت برسيم كه رسيديم و آنچه را كه خصوصي نكرده بوديد مثل عرض بنده ديديم و متاسفانه و شايدم خوشبختانه بقول بعضي حرف طرف مقابل شما را نديديم كه ببينيم كي بكيه ؟

    راستي شما از چي در اين وبلاگ مي نويسيد ؟ البته جنگ تحميلي يا بقول شما دفاع مقدس ووو ، كه بر ملت ايران تحميل شد بي رابطه با اين گونه قضايا نيست همانطور كه در عالم چيزي يافت نمي شود كه با چيز ديگري در آن هيچ رابطه اي ندارد ، ولي بهتر نيست روايت فجر بنويسيد در اينجا ؟ تا اگر هم با گوشت و خون خود هم لمسش كرده باشيم باز هم بد نيست از ملموسات شما هم با خبر باشيم ؟

    يكي ديگر اينكه ( كه اميدوارم اينم در خصوصي دفن نشه و مثل مزار مادرمان مخفي نماند !؟ كه دنيا با تمام ادعاهايش در حسرت درك اين است و شايد تنها آرزويش دست يافتن به حافظ !؟ باشد همان كه تا دورقميشن پيش رفته و با صداي بلند بلند آرزومي كند كه اي كاش مي توانست يه رقميش را هم داشته باشد !؟ ) شما گويا بيشتر به نويسندگي عللاقه داريد تا نوشتن مثلا روايت فجر بقول خودتان ، رو اين عرض بنده يه كمي بيشتر كار كنيد .

    سلام ما را به خلبان و مادر بزرگوارشان هم برسانيد .

    يا زهرا

    پاسخ

    سلام بر شما. اگر خدا قبول کند در زندگي هر چه مي کنيم اداي تکليف است. اگر روزي هم در جبهه بوديم و روز ديگر در باره اش مي نويسيم از اين روست. در مورد اين وبلاگ هم که توضيح داده ام. ضمنا نگران نباشيد تکليف اصلي ام را فراموش نمي کنم. هم در قالب چند وبلاگ ديگر و هم در نوشته هايي که به چاپ مي رسند و هم در قالب فيلمنامه اي که دعا کنيد در يکي دو سال آينده در حالي که در جمع خانواده نشسته ايد از تلويزيون ببينيد. موفق باشيد.