سلام برادر .
خوبه كه باز پاسخ سلاممان را در اين چيه وبلاگمان داده ايد وگرنه به خودم شك ميكردم كه نكنه منم ... .
خب ، فرموده بوديد خدمت برسيم كه رسيديم و آنچه را كه خصوصي نكرده بوديد مثل عرض بنده ديديم و متاسفانه و شايدم خوشبختانه بقول بعضي حرف طرف مقابل شما را نديديم كه ببينيم كي بكيه ؟
راستي شما از چي در اين وبلاگ مي نويسيد ؟ البته جنگ تحميلي يا بقول شما دفاع مقدس ووو ، كه بر ملت ايران تحميل شد بي رابطه با اين گونه قضايا نيست همانطور كه در عالم چيزي يافت نمي شود كه با چيز ديگري در آن هيچ رابطه اي ندارد ، ولي بهتر نيست روايت فجر بنويسيد در اينجا ؟ تا اگر هم با گوشت و خون خود هم لمسش كرده باشيم باز هم بد نيست از ملموسات شما هم با خبر باشيم ؟
يكي ديگر اينكه ( كه اميدوارم اينم در خصوصي دفن نشه و مثل مزار مادرمان مخفي نماند !؟ كه دنيا با تمام ادعاهايش در حسرت درك اين است و شايد تنها آرزويش دست يافتن به حافظ !؟ باشد همان كه تا دورقميشن پيش رفته و با صداي بلند بلند آرزومي كند كه اي كاش مي توانست يه رقميش را هم داشته باشد !؟ ) شما گويا بيشتر به نويسندگي عللاقه داريد تا نوشتن مثلا روايت فجر بقول خودتان ، رو اين عرض بنده يه كمي بيشتر كار كنيد .
سلام ما را به خلبان و مادر بزرگوارشان هم برسانيد .
يا زهرا