پیشدرآمد: 1- تصمیم داشتم «سخنی با مدیران محتوایی» را بنویسم. دیدم ابتدا خودم به نصیحت محتاجترم. 2- میدانید که بنا به گرفتاریها و ... این وبلاگ تعطیل شده بود. اگر بنا به فعالیت باشد، موضوع دفاع مقدس را ارجح می دانم، اما تکلیف حکم کرد که چند یادداشت با حال و هوایی که مشاهده میکنید منتشر شود. امیدوارم هر چه زودتر شرایط متعارفی گردد.
گاهی ما مینشینیم و با یک حساب و کتاب منطقی - البته از دیدگاه خودمان - به این نتیجه میرسیم که سایت وزین پارسی بلاگ باید چنین و چنان عمل کند. اما هیچ گاه از خود نمیپرسیم که مشکلات سایت چیست؟ هزینههای جاری آن به جز تبلیغات از کجا تأمین میشود؟ مدیری که به جای فعالیت در عرصههای تجاری، وقت خود را برای نوشتن برنامه، اجرا و بهروزنگهداری چنین سایتی هزینه میکند، انگیزهاش چیست؟ فعالیت و مدیریت او در دفتر توسعه وبلاگ دینی چه وجهی دارد؟
حتی گاهی یادمان میرود خود را به جای او بگذاریم. یعنی خود را به جای مدیری بگذاریم که با همه نوع کاربر روبهروست، انگیزههای سیاسی ندارد و مدیریت سایت موظفش میدارد که تمام سلیقهها را راضی نگه دارد.
گاهی به انتخاب یک مدیر محتوایی (بخوانید مبصر) از طرف او هم خرده میگیریم. غافل از اینکه یک مبصر کار زیادی از دستش برنمیآید! باور کنید - صادقانه میگویم - اگر من هم به جای مدیر پارسی بلاگ بودم او را به همین موقعیت منصوب میکردم! مگر نمیدانید که مدیریت محتوایی نوبهای است و ممکن است به تمام کاربران فعال برسد؟ (این را من از دوستانی که مدیر محتوایی بودهاند و اکنون دیگر نیستند شنیدهام). مگر مدیر محتوایی مقطعی چه خطری دارد؟ چهار تا یادداشت بیخاصیت برگزیده میشود؟ خوب بشود، چه اتفاقی میافتد؟ چهار تا یادداشت فاخر از قلم میافتد؟ خوب بیفتد، آسمان که به زمین نمیرسد؟
چرا گاهی ما یادمان میرود که صبر داشته باشیم، میدان دیدمان را گسترش دهیم و اگر حرفی داریم در عمل به اثبات برسانیم و توکلمان به قادر متعال باشد؟
پ.ن: 1- البته همین مفاهیم باعث شده بود که اینجا را تعطیل کنم و آرام و بیسروصدا در جامی از فرهنگ بنویسم؛ اما برگزیده شدن وبلاگ دوباره مرا به میان جمعیت کشانید که آن را به فال نیک میگیرم. 2- امیدوارم عمری باشد تا یادداشت هایی چون «سخنی با مدیران محتوایی» قلمی شود.
عشق فقط یک کلام
سیّدعلی والسّلام
جانم فدای امام خامنهای