از وقتی ماجرای هتاکی به این جانب رخ داده است، اندوهم حد و حصر ندارد. خدایا خودت قبول کن! خدایا؛ خون من از بهترین بندگان تو و بهترین اولیایت که دشمنان در حقشان جفا رواداشتند و دشنامها و ناسزاها به ایشان گفتند، رنگینتر نیست! اگر آبرویی دارم تقدیم اهداف ارزشیمان باد! خداوندا تو میدانی که این نوع توهینها و دست و پا زدنها بیش از همه به کسانی لطمه می زند که روحشان پلید و آلوده است و تن به چنین کارهای زشتی میدهند. خدایا! همه را به خودت واگذار میکنم.
همانگونه که وبلاگ نویسان محترم میدانند، فردی به نام محمد تمیزکار در حالی که بنا داشته با نام جعلی «یه دوست» ماهیت خودش را نشان دهد و کامنتی سراسر توهین و ناسزا برای من بفرستد، از آنجا که خداوند همواره یاریگر بندگانش میباشد، فراموش می کند که امضای الکترونیکیاش را پاک کند و دستش رو میشود. سپس فرد دیگری به او یاد میدهد که کامنت را پاک کند و در چنین مواقعی مواظب باشد که امضای الکترونیکیاش برجای نماند!
از طرفی به دلیل اینکه نامبرده آبرویش را بر باد رفته میدید، به وبلاگم آمد و معذرت خواهی چند پهلویی کرد و چون چند نفر از دوستان نیز خواسته بودند، کامنت وی را حذف کردم.
بلافاصله مشاهده شد که وقاحتشان به حداکثر رسید و مدعی شد که نظر مزبور از طرف او نبوده و دوستان من(؟) این کار را کرده اند!!! یعنی دوستان من چنین ناسزاهایی را به من نسبت داده اند!!! (یا مثلاً خودم ...؟؟!!) آخر آدم چقدر باید از عمل زشت خود گیج شده باشد، که نفهمد چه می گوید؟! من در عجبم که یک نفر چقدر میتواند بیوجدان و سیهروی باشد؟!
از این رو بار دیگر تصویر کامنت وی درج شد. بار نخست نیست که به من و نزدیکانم بیاحترامی می شود؛ اما دفعات قبل ناسزاها به صورت ناشناس میرسید. این بار که خدا خواست و دست یک آدم مریض و مسئلهدار رو شد، به خاطر دفاع از بستگانم تصمیم گرفتم خودش را رسوا کنم. هر آدم منصفی می داند که این عمل من، اگر چه ممکن است برخی را ناراحت کند، اما فقط چهرهی کریه یک آدم مریض را رسوا می کند! وقتی به بستگان اینجانب بدترین توهینها و ناسزاها نسبت داده میشود، بهترین شیوهی دفاع رسوا کردن فرد هتاک و سیهروی است. چنین کردم، او رسوا شد ولی وقاحتش در حدی است که از رو نرفت. اینجانب هم نمیخواهم که او از رو برود، خودش میداند و شخصیت اخلاقیاش (البته کدام اخلاق؟!). همین که با رسوایی او اندکی از زخمهای این همه تهمت و ناسزا کاسته شد، خدا را هزاران مرتبه سپاس!
مجدداً این شخص (محمد تمیزکار) که برای معروف شدن بدترین راه را برگزیده است، در آخرین یادداشت وبلاگش ضمن توهین مجدد به من، تلویحاً ثابت کرد که هنوز عزمش بر توهینها و ناسزاهایی که قبلاً از او سر زده استوار است. مثلاً در جملهای در حالی که خودش را با ضمیر سوم شخص آورده، گفته است:«شاید اطلاعاتی از زمان کودکی آقای امیر عباس داشته و توصیفاتی نیز به ایشان نثار نموده بود». با نگاهی به یادداشت اخیرش ملاحظه می شود که این فرد ذاتاً بددهان و ناسزاگوست. وقتی پیام آشکارش این باشد، معلوم است پیام مخفیاش چیست! مدام هم می گوید من اگر میخواستم ناسزا بگویم با نام خود نمیگفتم (ببینید چه قشنگ تاکتیک خودش را هم لو میدهد)؛ خوب همه میدانند که قصد افشای نام خودت را نداشتهای! ولی اگر خدا بخواهد، فراموشت خواهد شد که امضای الکترونیکیات را پاک کنی (الحمد لله رب العالمین).
جناب آقای مهندس فخری!
شما خود کامنت اولیه را دیدهاید و در پارسی بلاگ هم قابل بازیافت است. میدانید که امضای الکترونیکی صحیح بوده و می توانید شهادت دهید. از شما تقاضا دارم که اولاً در این زمینه اعلام نظر کنید و ثانیاً وبلاگ فرد هتاک را مسدود کنید. به ویژه که اکنون فحاشی را به محیط وبلاگش کشانده است. اگر هم لازم است کار دیگری انجام دهم یا به نوع دیگری شکایت خود را اعلام کنم، بفرمایید تا اقدام شود. وجدان بیدار وبلاگ نویسان آزاده را - نه به یاری خودم بلکه - به یاری محیط پاک پارسی بلاگ فرا میخوانم؛ چرا که این جانب به خدای بزرگ تکیه دارم و «حسبی من هو حسبی».
پ.ن: وبلاگ نویسان میدانند، اما به اطلاع بیسوادان میرساند که امضای الکترونیک در بخش نظرات، با یک مهر قرمز رنگ در محل نشانی وبلاگ همراه است. این فرد بیحیا خواسته ثابت کند میتوان با اسم و نشانی ویلاگ فردی دیگر کامنت داد؛ غافل از آنکه در آن صورت امضای الکترونیک (مهر قرمز رنگ) درج نخواهد شد. این مهر فقط زمانی درج میشود که نام کاربری و رمز وبلاگ در محل امضای الکترونیک وارد شده باشد. و خدا خواست تا بار دیگر این فرد رسوا شود!
عشق فقط یک کلام
سیّدعلی والسّلام
جانم فدای امام خامنهای