حتماً زیاد شاهد بودهاید که یک وبلاگ نویس قصد حداحافظی و ترک وبلاگش را داشته و جامعه اینترنتی را با خطر محرومیت مواجه کرده باشد . در این حالت معمولاً همه از او می خواهند که به دنیای اینترنت رحم کند و بماند و ادامه دهد. آیا این برخورد و پابند کردن کسی که تصمیمی گرفته درست است؟ عرض می کنم!
قدرت تشخیص شما و کمی روانشناسی و حتی حس ششمتان – اگر داشته باشید – در برخورد مناسب با این ناهنجاری، کمک مؤثری خواهد بود. گاهی (اغلب اوقات) یک وبلاگ نویس از روی مسائل عاطفی قصد – و یا تظاهر به – رفتن می کند. اگر تشخیصتان این باشد، بنده در عکس العملتان دخالتی نمی کنم. هر طور دوست دارید عمل کنید. بگویید بماند، قربان صدقه اش بروید، نازش را بکشید و یا اینکه سکوت کنید تا زمانی که بازگشتش را اعلام کند، چون چنین وبلاگ نویسانی همیشه راهی آبرومندانه برای بازگشت خود پیدا می کنند.
اما گاهی (به ندرت) یک وبلاگ نویس با درک درست از شرایط خود و با توجه به اهدافی که دارد، از روی برنامه تصمیم می گیرد که موقتاً یا برای همیشه وبلاگش را ترک کند . با این حساب آیا جایی برای اصرار باقی می ماند؟ برای چه باید به چنین کسی اصرار کنیم که بماند و در وبلاگ بنویسد و اهداف مهم زندگی خود را به دست فراموشی بسپارد؟ شما که وبلاگ می نویسید می دانید که وبلاگ از مشتقات خشخاش است، یعنی آدمی را معتاد می نماید (بلا به دور)! با این حساب وبلاگ نویسی که با زحمت و کشمکش فراوان با خود، عزمش را بر رفتن استوار ساخته، ممکن است در مواجهه با اصرار شما – که البته از روی محبت است – سست شود و بماند و وقت خود را داخل وبلاگش بریزد، اما در عوض متحمل خسارت سنگینی در زندگی اش شود. درست مثل یک معتاد به سیگار که با زحمت تصمیم به ترک گرفته، و سیگاری دیگری از روی محبت، بسته سیگار (از اون خوب ها) را به طرفش بگیرد و مدام بگوید بکش!
سخنی هم دارم با سیگاریان عزیز ، ببخشید با کسانی که از روی برنامه و با محاسبه ی معادلات زندگی خود، یقین کرده اند باید ترک دیار (وبلاگ) کنند و به برنامه های مهم زندگی خود برسند. در چنین مواقعی اولاً هول نشوید و اگر کمبود محبت ندارید، اصلاً صدایش را درنیاورید که می خواهید بروید. یک یادداشت بدون تاریخ مصرف بنویسید (طولانی و کمی ثقیل باشد بهتر است) و بعد رها کنید. در چند روز اول کامنت های معمولی تان می رسد. بعد نظرات تک و توک (ببخشید معادل فارسی اش را پیدا نکردم) اضافه می شود و مدتی گرد و غبار هم مهمان وبلاگتان می شود. بعد از حدود یک ماه، بسته به اینکه حشر و نشرتان در وبلاگستان چگونه بوده باشد، یک، چند یا چندین نفر می آیند و می گویند کجایی و چرا به روز نمی کنی؟ هر چه محافظه کارانه تر وبلاگ نوشته باشید و اشتباهات دیگران را بیشتر تأیید کرده باشید، تعداد بیشتری سراغتان را خواهند گرفت. این خان آخر است. کافی است چند صباح دیگر هم سکوت کنید. به دو ماه که برسد، همه یا فراموشتان می کنند یا به نبودنتان عادت می کنند و در هر حال عزیمت شما جنبه رسمی به خود می گیرد!
عشق فقط یک کلام
سیّدعلی والسّلام
جانم فدای امام خامنهای