مقدمه: 1- ابتدا از مدیر محترم پارسی بلاگ می خواهم که امکان درج ادامه ی مطلب را درنظر بگیرند تا مطالب این گونه طولانی نباشد و هر کس بنا به تمایل خود، با کلیک ادامه ی مطلب آن را مطالعه کند. 2- به بازدیدکنندگان محترم پیشنهاد می کنم که وقت بگذارند و با دقت فرازهای پیام قطع نامه را مرور کنند. نکات والا و ارزنده ای در این پیام نهفته و حیف است که فراموش شوند و مسلماً با دقت در جملات پیام، لذّت آن درک خواهد شد. 3- برایم آسان تر بود که مطلبی کوتاه و جذاب از قلم خودم درج کنم. اما وقتی در هیچ سایتی این پیام را نیافتم، به نظرم رسید که با شنیدن نوار پیام قطع نامه، که در وقت خود (1367) از رادیو پخش شد، شخصاً فرازهای مهم آن را انتخاب، تایپ و در وبلاگ درج کنم. و باید گفت: از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است!
|
... و اما در مورد قبول قطعنامه، که حقیقتاً مسئله ی بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه ی دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم. و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم. ولی به واسطه ی حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دل سوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم. و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ی ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود، اما چاره چیست؟ که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهند بود. و من در اینجا از همه ی فرزندان عزیزم در جبهه های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند تشکر و قدردانی می کنم و همه ی ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می کنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره ی خون ها و شهادت ها و ایثارها چه شد؟ اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه ی شهادت بی خبرند! و نمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای وارد نمی سازد. و ما برای در ک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله ای طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جست و جو نماییم. مسلّم خون شهیدان انقلاب و اسلام را بیمه کرده است! خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست. و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان که در این قافله ی نور جان و سر باختند. خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند. خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم نکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملّت! خوشا به حال شما زنان و مردان. خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده های معظم شهدا. و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطع نامه را سرکشیدم و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم. و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند. بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه ی بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند. آری؛ دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید و همه ی ما نیز روز محاسبه ی بزرگ تری در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردند، مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتند. و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه ی حق خواهند کشید. من مجدداً به همه ی مردم و مسئولین عرض می کنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذراند این مدعیان بی هنر امروز و غایبین کوته نظر دیروز به صحنه ها برگردند! من در میان شما باشم و یا نباشم به همه ی شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد ، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون ، در پیچ و خم زندگی روزمره ی خود به فراموشی سپرده شوند . اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش می کنم که هوشیار و مراقب باشید! قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسئله ی جنگ نیست. با اعلام این تصمیم حربه ی تبلیغات جهان خواران علیه ما کند شده است، ولی دورنمای حوادث را نمی توان به طور قطع و جدی پیش بینی نمود. و هنوز دشمن از شرارت ها دست برنداشته است و چه بسا با بهانه جویی ها به همان شیوه های تجاوزگرانه ی خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم و ملت ما هم نباید فعلاً مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام می کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه ی جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ها حملات خود را دنبال کنند. نیروهای نظامی ما هرگز نباید از کید و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطی باید بنیه ی دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. [...]
من باز می گویم که قبول این قطعنامه برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.[...]
در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره ی خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آنچه گفتم گذشتم! و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کردم. عزیزانم شما می دانید که تلاش کردم راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندانم! خداوندا! تو می دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا! تو می دانی که استکبار آمریکای جهان خوار گل های باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه ی تکیه گاه ما تویی و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم ؛ ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی! خداوندا تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیةالله – ارواحنا لتراب مقدمه الفدا – و رسیدن به خودت جبران فرما! فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه ی عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد ؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟! می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟! ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه ی انقلابی تان را در سینه ها نگاه دارید. با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست و تاکید می کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم؛ مسئولین مورد اعتماد من می باشند، آنها را از این تصمیمی که گرفته اند، شماتت نکنید که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است که انشاءالله خداوند همه ی ما را موفق به خدمت و ضیافت خود فرماید. [...]
و نکته ی دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض می کنم، این است که در مسیر ارزش ها و معنویات، از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید. و هیچگاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید.
امروز میبینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبههها و مردم پشت جبههها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری ها میکنند و چه حماسهها میآفرینند. و میبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمک های ارزنده میکنند. و میبینیم که بازماندگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههای حماسهآفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبهرو میشوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله علیه. و انگیزه ی آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی میباشیم. وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (رضوان الله علیه)
به شیمیایی ها که بی صدا می سوزند.(علیرضا قزوه)
ماهیای سرخ عاشق توی حوضی از اسیدن دلشون یه دریا درده کی می دونه چی کشیدن
می دونی چه دردی داره بی صدا ترانه خوندن می دونی چه سوزی داره تو آتیش نفس کشیدن
هدهد سبا شدیم و هفت شهر عشقو گشتیم ما نفس کم نیاوردیم معلومه کیا بریدن!
سینه آتیش خلیله اینجا عشقه که دلیله ببین این دلای عاشق چه بهشتی آفریدن!
بچه های خط دوم سرشون به خاکه اما بچه های خط اول آسمونو سر کشیدن
فکر اون گلای سرخم که سرا رو خم نکردن میمیرن ولی نمیگن که سراشونو بریدن
لاله ها کی گفته تنها همونایی ین که رفتن؟ اینایی که پر شکستن مگه کمتر از شهیدن؟
مدتی قبل در گروه ادبیات پایداری، دوست محترمی یک مطلب نوشت که متأسفانه آن را بسیار دیر دیدم و پاسخ دادم. در اینجا شما می توانید مطلب خانم مائده و پاسخ این جانب را بخوانید.
مطلب خانم مائده: فکر می کنم شما به عنوان کسی که تو کار نوشتن هستید باید بیش تر از من با نویسنده های دفاع مقدس آشنا باشید. به احتمال قوی احمد دهقان رو باید بشناسید کسی که «سفر به گرای 270 درجه » اش برنده ی جایزه ی 20 سال داستان نویسی پس از انقلاب را برد. نمی دانم کتاب جدیدش «من قاتل پسرتان هستم » را خوندید یا نه . تماما سیاه نمایی راجع به دفاع مقدس . من البته کتاب قبلی شو نخوندم . یعنی گیر نیاوردم . اما از اونایی که خوندن شنیدم که اون جا دیدگاه دیگه ای داشته .شما فکر می کنید چی باعث می شه امثال این آدم در طول چند سال این قدر تغییر جهت بدن؟
پاسخ: قبل از هر چیز باید بگویم که احمد دهقان به شهادت آثارش یک نویسنده ی متوسط است و نه یک نویسنده ی قوی، البته در بهترین آثارش متوسط است و الا آثار متوسط به پایین زیاد دارد. البته خودش گمان می کند یا این گونه می نمایاند که گمان می کند از نویسندگان طراز اول کشور است؟!
به لحاظ اندیشه هم از ابتدا بدون مشکل نبود و حتی از کتاب خاطرات «روزهای آخر»ش هم می توانیم کد بیاوریم. در مورد جایزه ای هم که سفر به گرای 270 درجه گرفت، صحبت زیاد است. به ویژه در مورد تیم داوری، که تیم خودشان بود.
اما اینکه چگونه یک نویسنده ی رزمنده تبدیل به ضد خودش می شود و آثار ضد ارزشی و ضد دفاع مقدس (دقت کنید نمی گویم ضد جنگ!) تولید می کند، باید گفت که بدون هیچ قضاوتی و بدون در نظر داشتن نام شخصی خاص، یکی از گزینه های زیر عامل آن است:
1- تحلیل غلط از آرمان های انقلاب و دفاع مقدس و عدم درک درست از عمل کرد مسئولین طراز اول نظام.
2- بها دادن به هوای نفس و میل به تعریف و تمجید (آن هم در دوران به اصطلاح اصلاحات، که بدون تعارف دوران افول موقت ارزش ها بود) ؛ و دیگر تظاهر به جهانی نویسی، آن هم بدون در نظر گرفتن اعتقادات و حیثیت ملی. مشخص است که جهان روی کردی به ارزش های اسلامی ندارد و کسانی که تظاهر به جهانی نویسی می کنند، اگر هنرمندان بالاتر از متوسطی نباشند و نتوانند با توانایی هنری خود توجه بین المللی را نسبت به خود جلب کنند، مجبورند به لحاظ محتوایی به گونه ای بنویسند که مورد تمجید دیگرانی که با مبانی اسلام ضدیت دارند، قرار بگیرند.
3- عامل نفوذی. یکی از گزینه ها هم این است که فردی ممکن است برخی عناوین را یدک بکشد، ولی دستش در دست بیگانگان باشد.
حال باید با ژرف روی در رفتار احمد دهقان کشف کرد که کدام یک از سه گزینه ی بالا شامل حال اوست.
در این میان وجود یک مافیای ادبی در حیطه ی دفاع مقدس و دفاع ناعادلانه از متخلفین نسبت به ارزش ها، موجب شده است که تا کنون تعدادی از این دست نویسندگان، جایگاه های مهمی را در عرصه ی ادبیات دفاع مقدس اشغال کنند که پیش بینی می شود با توجه به سیاست های عدالت محور ِدکتر احمدی نژاد، این معضل در سال های آینده مرتفع شود.
· گروه ادبیات پایداری [لینک]
2/3/1361 – آغاز مرحله ی چهارم: در ساعت 22:25 هجوم از سه نقطه آغاز و محاصره ی خرمشهر کامل می شود؛ اما بنا به دستور اکید فرماندهی کل قوای عراقی و وعده های فرمانده نیروهای دشمن و تشویق آنها، مقاومت دشمن در خرمشهر ادامه دارد. بر اساس یکی از سندهای به دست آمده از سنگرهای نیروهای عراقی مستقر در خرمشهر، ثابت می شود که این شهر برای دشمن از اهمیت زایدالوصفی برخوردار بوده است:« دفاع از خرمشهر نگهبانی از پیروزی است ؛ دفاع از خرمشهر، شرافت آزادگان عراقی(؟) را به همراه خواهد داشت؛ دفاع از خرمشهر، نابودی دشمن فارسی(؟) را تضمین می کند.»
نیروهای عراقی مستقر در خرمشهر
3/3/1361: حلقه ی محاصره ی خرمشهر به قدری تنگ شده است که حتی فرماندهان نیروهای عراقی نیز ناامید شده اند و درصدد نجات نیروهایشان هستند. فرمانده نیروهای عراقی مستقر در خرمشهر کشته می شود. انواع کلاه ها و پوتین ها، به طرز حیرت آوری در کنار اروند رود به نشانه ی فرار مذبوحانه ی سربازان و فرماندهان عراقی تل انبار می شود. بسیاری از سربازان در حال فرار غرق می شوند. صدای رزمندگان اسلام از بلندگوها پخش می شود و نیروهای عراقی را به تسلیم دعوت می کند. عراقی هایی که تا ساعاتی پیش غرور ناشی از تجاوز در چهره شان موج می زد، رام و وحشت زده، دسته دسته خود را تسلیم می کنند. در دست بعضی از آنها عکس امام(ره) و قرآن دیده می شود. باز هم دشمن غافلگیر شده است.
خرمشهر بعد از 575 روز اشغال، آغوش خود را به روی رزمندگان اسلام گشوده است. شهری که بدون سلاح و امکانات و با وجود خیانت های عناصر خود فروخته پس از 34 روز مقاومت، به دست دشمن افتاده بود، اکنون در مدت 25 روز آزاد شده است. رزمندگان برای ادای نماز شکر به مسجد جامع رفته اند و خبر آزادی خرمشهر در ساعت 14 از صدای جمهوری اسلامی ایران اعلام می شود.
خرمشهر را خدا آغاز کرده است و رزمندگان و مردم مغرور نیستند. همه نماز شکر به جا می آورند و با فرارسیدن شب بر فراز بام ها ندای تکبیر سر می دهند. رزمندگان، مردم و مسئولین در برابر خالق متعال رفتاری خالصانه و خاضعانه دارند. در آستانه ی آزادسازی خرمشهر توسط رزمندگان اسلام، یکی از فرماندهان به محضر حضرت امام خمینی(ره) رفته بود و وقتی به توانایی رزمندگان برای بازپس گیری خرمشهر اذعان کرده بود، امام(ره) فرموده بودند:«الحمدلله» سپس دعا کرده و فرموده بودند: «ما باید به خدا توکل کنیم.» در زمان اشغال خرمشهر توسط ارتش بعث نیز، وقتی حضرت امام(ره) مهیای اقامه ی نماز و آماده ی گفتن تکبیرة الاحرام بودند، خبر سقوط شهر را به ایشان گفته بودند و امام فقط فرموده بودند: «جنگ است دیگر» و رو به قبله کرده و قامت بسته بودند:«الله اکبر.»
16/2/1361- آغاز مرحله ی دوم: ساعت 22:30 است که دستور مرحله ی دوم عملیات، به منظور رسیدن به مرز بین المللی و محاصره ی خرمشهر صادر می شود. رزمندگان اسلام به سرعت جاده ی مرزی و مرز بین المللی می رسند. دشمن سر در گم می شود و نسبت به ادامه ی عبور در منطقه و اجرای ضدحمله، دچار تردید جدّی می شود. برتری رزمندگان اسلام نسبت به دشمن قطعی شده است و ابتکار عمل به طور کامل در اختیار نیروهای اسلام است.
در ادامه ی این مرحله، محاصره ی خرمشهر تشدید می شود و مواضع رزمندگان اسلام تثبیت و ارتباط خط مقدم با عقبه، از طریق جاده ی اهواز خرمشهر برقرار می گردد.
19/2/1361 – آغاز مرحله ی سوم: نیمه های شب است و نیروهای ارتش عراق دستپاچه عقب نشینی می کنند. فرماندهان ارشد عراقی، بصره را در خطر هجوم رزمندگان اسلام دیده اند و برای پدافند آن عقب نشینی می کنند. دیگر مقاومت دشمن در خرمشهر بی فایده است. این مرحله در ساعت 22 آغاز می گردد و روز بعد نیز ادامه می یابد و علاوه بر انهدام نیروهای دشمن، نحوه ی آرایش دشمن مشخص می شود و همین زمینه ساز طراحی دقیق مرحله پایانی عملیات است.
... ادامه دارد.
اشاره: سال روز فتح خرمشهر را امسال در حالی جشن می گیریم که دانشمندان هسته ای میهنمان، با رسیدن به چرخه کامل سوخت هسته ای به صورت بومی، افتخاری دیگر برای ایران اسلامی آفریدند و روح پر فتوح شهدای دفاع مقدس را خشنود ساختند. از طرفی بیش از یک سال است که ابّهت دروغین مرد شماره یک تجاوز به ایران فروریخته است و صدام حسین بیش از یک سال است که با گرفتار آمدن در بدترین شرایط، آن هم به دست اربابان چون خود جنایتکارش، سرنوشتی شوم تر از «خود کشی» نصیبش گشته است.
افول حکومت بعث: بدون اغراق، شمارش معکوس افول حکومت بعث، از عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر آغاز شد. عملیاتی که طی 25 روز و در 4 مرحله، دستاوردهایی چون:«آزادسازی خرمشهر، پادگان حمید، هویزه، جفیر و حسینیه؛ 19000 تن اسیر و 16500 تن کشته و زخمی از دشمن؛ انهدام عدوات جنگی دشمن و غنایم متعدد» به همراه داشت.
سرعت عمل نیروهای اسلام و طرح مانور عالی، حامیان منطقه ای و جهانی صدام را به وحشت واداشت. تا حدی که برخی تحلیلگران، از توانایی ایران در برقراری نظام جمهوری اسلامی در عراق، ابراز نگرانی کردند. با این توضیح، مروری بر عملیات پرافتخار بیت المقدس خالی از لطف نیست.
9/2/1361 – آغاز مرحله ی اول عملیات: شب از نیمه گذشته است و نیروها در مواضع خود مستقر شده اند و آماده ی صدور فرمان عملیات هستند. فرمانده سپاه به دلیل ابهامش در مورد رفتن به سمت خرمشهر و چگونگی پاتک دشمن، استخاره می کند. آیه با نقل داستان حضرت موسی(ع)، این نوید را به همراه دارد:«نترسید، ما شما را از قوم ظالمین نجات خواهیم داد.» فرماندهان سپاه و ارتش در قرارگاه مرکزی کربلا گرد آمده اند و شهید آیت الله صدوقی(ره) و آیت الله مشکینی هم حضور دارند. آیاتی از سوره ی فتح تلاوت می شود و در ساعت 24:30 رمز عملیات توسط فرماندهی قرارگاه اعلام می شود: یا علی بن ابی طالب! روز 13 رجب است و صادق آهنگران روضه می خوانَد و دعای ملکوتی توسل، فضای قرارگاه مرکزی را عطرآگین کرده است. در کنار هدایت نیروها توسط فرماندهان، شهید صدوقی(ره) و آیت الله مشکینی، برای رزمندگان پیام می فرستند. رزمندگان ضمن عدول از نظر متخصصان مجرّب جنگ، با طرحی ابتکاری و بر خلاف انتظار و آرایش دشمن، از کارون عبور می کنند و از پهلو به دشمن می زنند. اگر چه ارتش عراق قبل از شروع عملیات در مورد تهاجم رزمندگان اسلام هوشیار بوده است، اما نسبت به «زمان» و «تاکتیک» غافلگیر می شود و در پایان روز نخست، دستاوردهای نبرد، فراتر از محاسبات است و تعادل دشمن بر هم خورده است.
... ادامه دارد.
و اما مهمتر از همه اینها حماسه هشت سال دفاع مقدس و مظلومانه ارتش و سپاه و نیروهای انتظامی و مردمی است که در حقیقت در برابر همه جهانخواران ایستادند و متجاوزینی که به خود وعده فتح سه روزه خوزستان و سقوط تهران را داده بودند به باتلاق مرگ و هلاکت فرستاد. واقعا ارتش و نیروهای سپاهی و بسیجی ها مظلومانه و با کمترین امکانات جنگیدند و برگهای زرین افتخار و کرامت و شرافت و شهادت را به اسلام عزیز هدیه نمودند. شجاعت ها و رشادت های بی نظیر نیروی هوایی و هوانیروز و خلبانان دلاور در نفوذ به اعماق خاک دشمن و رویارویی با مدرن ترین امکانات اهدایی استکبار به صدامیان و دفاع از حریم هوایی کشور نشانه تعهد، عشق و ایمان آنان به خدا و اسلام و میهن اسلامی است. مهیا نگه داشتن و تعمیر و بازسازی ادوات و ابزار پیچیده هواپیماها و رادارها و سلاح های ضد هوایی و موشک ها و پدافند از کشور دلیل مهارت و تخصص و ارزش های علمی والای این عزیزان است که خداوند بر توان و ایمان آنان بیفزاید.
اشاره: برای کسی می نویسیم که گمان می کنیم از میانمان رفته است. یادواره را به نام کسی برپا می کنیم که به خیال خام ما از دست رفته است، اما حقیقت این است که آقا مهدی زنده است و با همان تبسم شیرین و آسمانی و با همان نگاه ژرف و مهربان، ناظر اعمال ماست.
کجا مجروح شد؟ کسی نمی داند، حتی هم رزمان او! یکی می گوید:«گمان کنم یک ترکش به پایش خورده بود!؟» دیگری می گوید:«یک تیر هم انگار به دستش خورده بود.» آقا مهدی کسی نبود که دردش را برای کسی جز خدای مهربان بازگو کند.
استراتژی (راه برد) را به یاد من آورد! فرمانده وقت سپاه می گوید:«اولین بار این مهدی (زین الدین) بود که این سؤال را از من کرد:"برادر محسن! آیا ما در جنگ استراتژی داریم یا نه؟ و اگر داریم چیست؟" و بنده شروع کردم به صحبت با او ... البته سوال ایشان مرا تشویق کرد که در همان موقع، مقاله ای راجع به تغییر راهبرد خودمان و دشمن بنویسم. سوال ایشان حرکتی را به وجود آورد ...».
طلسم ِ جنگ در روز را شکست! برای اولین بار دستور داده بود کانال کنده بودند می رفتند داخل آن و از صبح تا شب می جنگیدند و تمام قوتشان در کانال بود، این اولین تدبیر جنگ در روز بود.
نمایشگاه بین المللی کتاب و نمایشگاه مطبوعات امسال هم به پایان رسید. در عرصه ی دفاع مقدس کارهای خوبی عرضه شده بود. اما هنوز معضلاتی هست. به عنوان مثال با وجود تأکید فراوان مسئولین، هنوز یک رمان قابل اعتنا در این زمینه نوشته نشده است. آنها هم که چشمگیر بوده، واقعیت های دفاع مقدس و ارزش ها را نادیده گرفته اند و در عوض به تردیدها و خشونت های ظاهری جنگ (آن هم با شعار واقعیت) پرداخته اند.
هنوز در عرصه ی ادبیات دفاع مقدس کسانی بر مسند کارند که اعتقادی به مجموعه هایشان و اهداف نظام ندارند. انتقاد می کنند، می شورند، آثار ضد جنگ خلق می کنند و در عین حال در مراسم مختلف حاضر می شوند و جایزه هایشان را می گیرند. صحبت از کسانی است که آثارشان دل مسئولین و ایثارگران را به درد می آورد، عالی ترین مسئول نهادی که در آن حقوق می گیرند آثار ایشان را ضدارزشی می داند، ولی همچنان به ادبیات دفاع مقدس آویزان اند. (به یاری خدا در آینده به جزئیات بیشتری اشاره خواهد شد.)
عشق فقط یک کلام
سیّدعلی والسّلام
جانم فدای امام خامنهای