امام خامنه‌ای: با رفتن سردار شهید قاسم سلیمانی به حول و قوّۀ الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او آلودند. (13 دی 1398)
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
جانم فدای امام خامنه‌ای
امیر عباس
فکر می‏ کنم کارهای زیادی هست که باید انجام بدهم و با امید زندگی می ‏کنم.
اخبار مرتبط با امام خامنه‌ای
جدیدترین خبرها
خبرهای برتر
خبرهای پربازدید
خبرهای برگزیده

این داستان حذف شد. بنا به اینکه واقعاً قبول دارم به پارسی بلاگ لطمه زده است. دوستان دیدند که در یک داستان کوتاه، جملات موهن حتی اگر از زبان یک شخصیت دروغ گو و منفی بیرون بیاید، چگونه می تواند لطمات غیر قابل جبران در پی داشته باشد. همان گونه که کسانی از من خواسته اند به بحث خاتمه دهم، شایسته است از دیگر کاربران نیز خواسته شود که بحث را رها کنند و مطالبی که در این باب نوشته اند حذف نمایند.


  + یکشنبه 85/5/8 - 4:34 صبح - نویسنده: امیر عباس
 

اشاره: اخبار رسیده از لبنان تأسف برانگیز است. خبرگزاری فارس از 600 کشته ، هزاران مجروح و 800 هزار بی خانمان گزارش می دهد. این یعنی نسل کشی! هالوکاست یعنی این!

وبلاگ های فارسی در برابر این حادثه ی عظیم به سه دسته قابل تقسیم اند. دسته ی نخست را وبلاگ هایی تشکیل می دهند که نویسندگان آنها با درک موقعیت کنونی جهان اسلام، با انواع مطالب ارزنده، به این مسئله می پردازند و به پشتیبانی از حزب الله لبنان مشغول اند. به لطف خدا شور انقلابی در میان وبلاگ نویسان فارسی آن همه هست که موجب افتخار ما ایرانیان شود. این گروه اگر چه آمادگی خود را برای نبرد رویاروی با صهیونیسم اعلام کرده اند، اما خود را تابع ولایت فقیه دانسته اند و چون نویسنده ی این وبلاگ، حرف دلشان این است که: سر ما و فرمان ِ دوست. دسته ی دوم وبلاگ هایی هستند که نویسندگانشان سکوت کرده اند و روند عادی وبلاگ خود را پی می گیرند و به روی مبارک خود نمی آورند که خاورمیانه دست خوش حادثه ی کم نظیری در طول تاریخ است و یا به بزرگی حادثه اذعان دارند، ولی وظیفه ی خود نمی دانند که به این مهم بپردازند. دسته ی سوم را گروهی اندک تشکیل می دهند که معتقدند مسئولین جمهوری اسلامی ایران کوتاهی می کنند و ما همه باید برای مبارزه ی نظامی به لبنان اعزام شویم.

دسته ی نخست به لطف خدا مأجورند و اگر تلاششان خالصانه و برای رضایت ذات احدیت باشد، ان شاءالله در ثواب مجاهدین فی سبیل الله شریک اند. سخن من در این مقاله با نویسندگان وبلاگ های دسته ی دوم و سوم است.

کسانی که سکوت کرده اند مرا به یاد کسانی می اندازند که در زمان دفاع مقدس از معرکه دوری گزیدند و گفتند که نیرو به اندازه ی کافی هست و جنگ با دشمن واجب کفایی است نه عینی و هیچ گاه نخواستند ندای امامشان را بشنوند که «امروز جنگ در رأس تمام امور است» و در پاسخ دوست و آشنا می گفتند که ما از طرق دیگر به جنگ کمک می کنبم و برای اثبات ادعایشان، چند قبض کمک به جبهه را مثل اسناد معتبر، همه جا با خود حمل می کردند. برادران و خواهران عزیزم! امروز جنگ رژیم صهیونیستی با حزب الله، همانا جنگ کفر با اسلام است! و شایسته است همین امروز مسئله را درک کنیم و در حد توان خود کاری انجام دهیم که شاید فردا دیر باشد.

و اما دسته ی سوم که خود را از ولی فقیه زمان نیز عالم تر می دانند(؟) و معتقدند که باید جهاد کرد؟! مولای متقیان ، حضرت امیر (علیه السلام) همواره شیعیان را از افراط و تفریط برحذر داشته اند. در مقابل ِ گروه اندکی که اهل تفریط اند و حتی مختصر کمک مالی به مظلومان تحت ستم فلسطین را جایز نمی دانند، افراطیونی – ولو اندک -  هستند که معتقدند باید وارد نبرد مستقیم با دشمن شد. در این زمینه گفتنی است: 1- وظیفه ی ماست که تابع ولایت فقیه باشیم تا به فرموده ی امام راحل(رضوان الله علیه) آسیبی به مملکت نرسد. 2- حتی حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) علی رغم تأکیدات فراوان بر نابودی رژیم صهیونیستی، نبرد مستقیم را در دستور کار قرار ندادند و پس از احضار رزمندگان ایرانی از لبنان، تأکید کردند که راه قدس از کربلا می گذرد! 3- نظر مقام معظم رهبری دقیقاً منطبق بر نظر حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) است. 4- نماینده ی حزب الله در تهران اعلام کرده که نیازی به نیروهای رزمنده ی غیر بومی نیست و حتی حزب الله نیز تنها 10% نیروی انسانی اش را در جبهه به کار گرفته است. چرا که شرایط جنگ چریکی (بسیجی) در مقطع کنونی نیازی به ازدحام نیرو ندارد. به علاوه نیروهای حزب الله همگی آموزش های طولانی مدت و پیچیده دیده اند و چنین مقابله ای با ارتش غنی شده ی رژیم صهیونیستی، از عهده ی نیروهای دیگر برنمی آید. خلاصه اینکه باید گوش به فرمان ولی فقیه زمان، جانباز سرافراز انقلاب، سیاستمدار قرن و مجاهد فی سبیل الله، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) بود و در مقطع کنونی با دعا، حمایت معنوی، راه پیمایی، شعار، وبلاگ نویسی و کمک های مالی به یاری مجاهدان حزب الله شتافت. و اگر در آینده حکم جدیدی از سوی ولی فقیه صادر شد، سر ما و فرمان دوست!

پی نوشت: شاید شما یکی دو وبلاگ دیده باشید که علناً به مخالفت با حزب الله لبنان و سید حسن نصرالله بپردازند. اینکه این دو سه وبلاگ را به عنوان دسته ی چهارم ندانستم، چون مشخص است که اینها فقط زبانشان پارسی است و با پول و حمایت صهیونیست ها اداره می شوند. و آن قدر سست و کم هستند که قابل ذکر هم نیستند.


  + شنبه 85/5/7 - 5:0 عصر - نویسنده: امیر عباس
 

                                          

وقتی دیروز، رئیس مجلس شورای اسلامی، در حمایت از مقاومت قهرمانانه ی حزب الله لبنان سخن گفت و تأکید کرد که مقاومت اسلامی در لبنان نشانه ی اراده ی جهان اسلام است و اقدامات یک جانبه ی آمریکا در شورای امنیت را محکوم کرد، نمایندگان ما در مجلس شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل سردادند. وقتی ایشان گفت:«خاورمیانه ی جدید براساس اراده ی ملت ها و نه اراده ی آمریکا در حال شکل گیری است»، نمایندگانمان با فریاد دشمن شکن ِ تکبیر، سخنان رئیس مجلس را تأیید کردند.

             

امروز در کوچه و خیابان و خودروهای عمومی، از زبان مردم می شنویم که ما هم حزب اللهی هستیم و می گویند که ای کاش می توانستیم دوشادوش برادران لبنانی مان در دفاع از اسلام مبارزه کنیم.

             

زن و مرد، پیر و جوان و اقشار مختلف مردم ایران اکنون خود را هم رزم برادران حزب اللهی لبنان می دانند و گوش به فرمان ولایت فقیه اند تا به تکلیفشان عمل کنند.

             

امروز روز حمایت معنوی و راه پیمایی و شعار است. امروز روز تقدیم کمک های نقدی به حزب الله سرفراز است و فردا شاید تکلیف چیز دیگر باشد. سر ما و فرمان دوست.

                    

خبرهای مرتبط :

حداد عادل: شکل گیری خاور میانه ی جدید ناشی از اراده ی ملت هاست [لینک]

لطفاً بقیه ی لینک ها را در بخش لینک های روزانه ی همین وبلاگ بینید.


  + دوشنبه 85/5/2 - 2:47 عصر - نویسنده: امیر عباس
 

«با یاد دختر شهید مظلوم فلسطینی»

اطلسی ها دیگر تو را نخواهند دید
مگر در خواب
دیروز خواهرم!
عطر نفست را به یاس های باغچه بخشیدی
و شب بوها مست شدند
و غروب
دردت را با آسمان نجوا کردی
و سحر
اینک 
نامه ات را از افق می خوانم
 که: صبح نزدیک است!


  + جمعه 85/4/30 - 5:52 صبح - نویسنده: امیر عباس
 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

این روزها ارتش رژیم غاصب، ملحد و سرطانی صهیونیستی حملاتش را متوجه مردم مظلوم و مسلمان فلسطین و شعیان ولایت مدار لبنان کرده است. خاخام های یهودی هم گفته اند که کشتن زنان و کودکان و غیر نظامیان مسلمان اشکالی ندارد. به عبارتی در خاور میانه اوضاع از حالت عادی خارج شده و شرایط جنگی حاکم شده است. جنگی که یک طرف آن را اندیشه ی زورمدارانه و ضد بشری صهیونیسم تشکیل می دهد و طرف دیگر آن را مسلمانان. از این رو مسلمانان دنیا – چون مسلمانان منطقه – در این زمینه مسئول اند. در این میان وبلاگ نویسان مسلمان نیز جایگاه خود را دارند.                                                  
یادش به خیر در زمان جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، رزمندگان اسلام را که مشاهده می کردی، متعجب می شدی. یکی کارگر بود، یکی استاد دانشگاه. یکی محصل بود و دیگری پرستار. بنا، فروشنده، بازاری، کارمند، نوجوان، جوان ، میان سال، کهن سال و ... . خلاصه اینکه از تمام اقشار و سنین کسانی را در میان رزمندگان اسلام مشاهده می کردی و همین پیروزی بزرگ مردم مسلمان ایران قهرمان را در برابر متجاوزین بین المللی رقم زد.                                       
 
اکنون نیز ما وبلاگ نویسان وظیفه داریم که در وبلاگ هایمان در حد توانایی خود به این مهم بپردازیم. و تفاوتی نمی کند که موضوع و گرایش وبلاگمان چیست؟ چرا که در شرایط جنگی ، مقابله با دشمن در اولویت قرار می گیرد و مهم این است که از شرایط درک درستی داشته باشیم.                               
یادم نمی رود وقتی علامه ی شهید مرتضی مطهری (ره) فریاد برمی آورد که والله اگر مسلمانان ساکت بنشینند گناه است (نقل به مضمون). یا فرمایشان امام خمینی (ره) مبنی بر لزوم مقابله ی همه جانبه ی مسلمین با این غده ی سرطانی در گوش جانمان نقش بسته است.                 
اگر کسانی وقت کافی ندارند، یا بنای نوشتن مقاله را ندارند، دست کم می توانند در جملات و پست های کوتاه اقدام رژیم صهیونیستی را محکوم کنند. می توانند جمله، عکس و نمادی از مقابله با صهیونیسم در وبلاگشان درج کنند. دست کم می توانند به جای موزیک وبلاگ، از این سورس استفاده کنند:                                               
 
http://www.shiaweb.org/21_Almawt_le_Israel.mpg               
نکته ی حائز اهمیت اینکه متجاوزین صهیونیست نسبت به اینترنت حساس اند و هر حرکت – ولو به ظاهر کوچک – باعث تضعیف روحیه ی دشمن و دل گرمی برادران عزیز حزب اللهی مان در لبنان و ملت مظلوم و مسلمان فلسطین خواهد شد. یا علی!


  + پنج شنبه 85/4/29 - 7:17 صبح - نویسنده: امیر عباس
 

اشاره: وقتی بنا داشتم مطلبی در باب تحولات اخیر جنگ صهیونیسم با اسلام بنویسم، مطلع شدم دوست عزیزم در یادداشت امروز کیهان، مطلب شیوایی با نام ثمره ی استقامت قلمی کرده اند. از این رو یادداشت با اندکی تصرف تقدیم می شود.

ششم مرداد ماه سال شصت وشش، حاجیان مظلوم ایرانی زیر آفتاب سوزان شهر مقدس مکه به پیام امام خمینی (ره) گوش سپرده بودند که در بخشی از آن آمده بود: «به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده ی پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هسته های مقاومت حزب الله در سراسر جهان، اسرائیل را از گذشته ی جنایت بار خود پشیمان و سرزمین های غصب شده ی مسلمانان را از چنگال آنان خارج کردساعتی از شنیدن این سخنان نگذشته بود که صدها تن از آنان در گرداب یک توطئه آمریکایی- صهیونیستی گرفتار شدند و در حرم امن الهی به شهادت رسیدند. شاید همان لحظه افرادی در سفارت آمریکا در ریاض مشغول استهزا بودند.
 
حدود یک سال بعد (29 تیر ماه 67) زمانی که جمهوری اسلامی ایران در پایان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس هشت ساله ی رژیم صدام، رسماً پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت سازمان ملل را اعلام کرده بود، رزمندگان اسلام در سراسر جبهه های نبرد با دل هایی محزون، پیام امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)  را می شنیدند که خطاب به آنان می گفت: «فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید! ... بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگهدارید ؛ با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست». شاید همان ساعت تالارهای سفارت آمریکا در بغداد شاهد قهقهه ی مستانه ی کسانی بود. شاید حق داشتند بخندند. گمان هایی در دلشان بود ؛ رژیم صهیونیستی نه تنها چریک های فلسطینی را به یأس و انفعال کشانده بود، بلکه در خاک لبنان هم جای پای خود را محکم کرده بود. صدام به مدد جنایت هایی نظیر بمباران شیمیایی شهرهای ایران و عراق و ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران توسط نظامیان آمریکایی گلویش را از پنجه های نیرومند رزمندگان اسلام رهانده و در سودای بلعیدن کویت بسر می برد. امکانات کشورهای اسلامی به جای مقابله با رژیم اشغالگر قدس، صرف قتل عام زائران حرم الهی می شد  و...                                                               
اما نگاه نافذ مردان خدا و حوصله ی تاریخ کجا و همت دون دشمنان کجا؟ هنوز دو دهه از آن روزها نمی گذرد که صحنه ی جنگ جدید رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه جهان اسلام در کمتر از بیست روز ، به طور اساسی تغییر آرایش داده است. سران رژیم صهیونیستی به آمریکایی ها قول داده بودند با شروع دوباره ی جنگ زمینه ی اجرای استراتژی چند مرحله ای آنها را فراهم کنند. قرار بود با حمله به نوار غزه و کشتار مردم بی دفاع، دولت حماس تحت فشار قرار بگیرد و به خواسته های غرب (از جمله به رسمیت شناختن غاصبان) تن دردهد. قرار بود با اشغال مجدد جنوب لبنان، هم شهرهای شمالی مناطق اشغالی در نوار امنیتی قرار بگیرند و هم آرزوی خلع سلاح حزب الله جامه ی عمل بپوشد. قرار بود با تهدید سوریه و احیاناً حمله به آن، دولت دمشق از خط مقدم جبهه پا پس بکشد. قرار بود با تشدید عملیات تروریستی در عراق عرصه بر نوری المالکی تا حد سقوط دولتش تنگ شود. قرار بود با معامله های پشت پرده ی اعضای دائم شورای امنیت، حلقه ی فشار پرونده ی هسته ای بر جمهوری اسلامی، بیشتر و طاقت فرساتر شود. و خواب های پریشان دیگری نیز دیده بودند.                                                                                                  
 
همه ی اینها قرار بود با حمله ی روز 24 ژوئن (سوم تیر) نظامیان صهیونیست به نوار غزه کلید بخورد و منحنی صعودی خود را آغاز کند. در این روز نیروهای ویژه ارتش صهیونیستی دو برادر فلسطینی را از خانه شان در روستای ام النصر (منطقه رفح در جنوب غزه) ربودند و فردای آن روز بعد از عملیات موفق رزمندگان حماس، بلافاصله افی کوشافی یکی از فرماندهان ارتش صهثونیستی گفت:«نیروهای من منتظر چراغ سبز تل آویو برای حمله گسترده زمینی به نوار غزه هستند.» مردم بی دفاع فلسطین نوزده روز تمام مقابل چشم آنچه جامعه بین المللی خوانده می شود، قتل عام شدند تا این که حزب الله 21 تیر ماه جاری (12 جولای)لبنان وارد صحنه شد  و هم زمان با پرتاب موشک به منطقه ی الجلیل در شمال مناطق اشغالی، سه نظامی صهیونیست را به هلاکت رساند، هشت تن را زخمی کرد و دو نفر را به اسارت گرفت. صهیونیست ها برای این هم آماده بودند چرا که بلافاصله هم زمان با بمباران روستاهای مرزی لبنان، نیروهای زمینی و زرهی شان را وارد خاک این کشور کردند، و ناوچه های جنگی را نیز به سوی صیدا و بیروت گسیل داشتند. طبق روال همیشگی، شیوه جنگی صهیونیست ها مبتنی بر تخریب و کشتار وسیع مناطق و افراد غیر نظامی است و صدها شهروند فلسطینی و لبنانی طی این مدت به شهادت رسیده و زخمی و آواره شده اند.                                                                 
امروز بعد از بیست و پنج روز از آغاز این پروژه اسرائیلی، اما، صحنه نبرد بسیار دیدنی شده است: تانک «مرکاوا»ی رژیم صهیونیستی که به لحاظ نظری هیچ سلاح ضد زرهی بر آن کارگر نیست مورد اصابت قرار گرفته و معمای آن برای کارشناسان نظامی آمریکا و اسرائیل همچنان لاینحل باقی مانده است. ناوشکن بسیار مجهز اسرائیل که دارای 40 موشک هاریون با برد 120 کیلومتر، موشک های زمین به هوا با برد 10 کیلومتر، اژدر افکن، توپ های 76 میلی متری و قابلیت حمل دو بال گرد بود با تمام خدمه اش به قعر آب های مدیترانه فرو رفته است. در عمق 50 کیلومتری مناطق اشغالی: راه آهن، فرودگاه و پالایشگاه حیفا مورد اصابت موشک های حزب الله قرار گرفتند و نابود شدند. هدف گیری ها با چنان دقتی انجام گرفته است که براحتی می توان فهمید تنها دلیل اصابت نکردن موشک به پتروشیمی این شهر، آن هم با فاصله ی کمتر از هفت کیلومتری پالایشگاه مخروبه ی آن، وعده ی سیدحسن نصرالله مبنی بر خویشتن داری در این مرحله بوده است.                
در حالی که کارشناسان نظامی امکان شلیک موشک هایی تا عمق نزدیک به 200 کیلومتری مناطق اشغالی را از نظر دور نمی دارند، روزنامه ی هاآرتص دیروز نوشت:«نیروی دریایی اسرائیل درصدد استقرار ناوهای جنگی ساعر 4 و 5 مجهز به موشک های ضد موشک باراک در سواحل بندر خالی از سکنه حیفا هستند.» خبرگزاری فرانسه از اصابت 20 فروند موشک متعلق به حزب الله به شهرهای حیفا، صفد، نهاریا، طبریا و شلومی تنها طی روز سه شنبه خبر داد. در پی این حملات، مقام های رژیم صهونیستی از رسانه های گروهی این رژیم خواسته اند نسبت به آنها و تلفات و خساراتشان هیچ گونه پوشش خبری ندهند. این سانسور شدید خبری از هفته ی گذشته شروع شده و روز به روز بر ابعاد آن افزوده می گردد.           
صهیونیست ها می خواستند با ایجاد درگیری گسترده ی نظامی علیه دولت حماس و حزب الله لبنان، گره از کار فرو بسته ی استراتژیست ها و فرماندهان نظامی آمریکا در منطقه ی خاورمیانه بگشایند، اما دیروز اوی دیچستر وزیر امنیت عمومی رژیم صهیونیستی فقط توانست به خبرنگاران بگوید:«ممکن است درباره تبادل اسرا وارد مذاکره شویم و به جنگ پایان دهیم. فکر می کنم در نهایت از طریق مذاکرات سربازانمان را به خانه بازگردانیم.»                                                     
همه ی اینها ثمره ی استقامتی است که فرزندان انقلابی امام خمینی (ره) در مکتبش آموخته اند و سید حسن نصرالله و یاران حزب اللهی اش در همین صف قرار دارند. مطلب مرتبط : کلاهک هسته ای شهادت [لینک]


  + چهارشنبه 85/4/28 - 7:8 صبح - نویسنده: امیر عباس
 

این روزها شهروندان رژیم صهیونیستی وحشت زده اند. شهرها و شهرک های زیبا و اغواکننده را رها می کنند و به بیابان و پناهگاه ها می گریزند. بازی مرگ شروع شده است و آنها که با زور و غصب و غارت و تجاوز زندگی راحتی را تدارک دیده بودند، خواب خود را آشفته می بینند و مگر برای کسی که قتل و غارت و تجاوز را سرلوحه ی زندگی خود قرار داده، آرامشی قابل تصور است و عجیب است که صهیونیست ها آن همه از مرحله پرت اند که نمی فهمند عاقبت سربازی برای استکبار جهانی چیست؟!

در طرف مقابل حزب الله لبنان، شده است مظهر آن آرزویی که مسلمان منطقه سال ها در خیال خود می پروراندند و حتی جرئت بیانش را نداشتند. حزب الله اکنون چشم دوست و دشمن را خیره کرده است و می رود تا پیروزی بزرگی را برای جهان اسلام رقم بزند. مگر حزب الله لبنان چه دارد؟

یک طرف رژیم صهیونیستی است با انواع سلاح های متعارف و غیر متعارف، با صدها شناور کوچک و بزرگ، با انواع تجهیزات زرهی ثابت و متحرک، با انواع موشک های هدایت شونده و رادار گریز، با نیروی هوایی پرجنگنده و با بیش از دویست کلاهک هسته ای. اما سربازان رژیم صهیونیستی می جنگند تا زنده بمانند. تصور مرگ هم برایشان مساوی شکست است و اکنون که مرگ جلو چشمان آنها و خانواده هایشان آمده، می گریزند. خانواده ها به ناکجاآباد می گریزند و سربازان این رژیم برای زنده ماندن به کام مرگ فرو می روند!


تشریح منطقه عملیات در مرکز فرماندهی حزب الله

در طرف دیگر حزب الله لبنان است. با رهبری سید حسن نصرالله که می گوید:«ما تا آخر ایستادگی خواهیم کرد». سید حسن خود را سرباز ولایت فقیه می داند. مدل دفاع و ایدئولوژی مبارزان حزب الله، مدل رزمندگان ایران به رهبری امام خمینی(ره) است. اگر چه سلاح های جنگی دشمن شکنی دارند، ولی این سلاح ها ی جنگی بسیار کوچک تر از چیزی است که در اختیار اشغالگران است. اما حزب الله چیزی دارد که بر تمام سلاح های دنیا غلبه دارد. حزب الله شهادت را برابر سعادت و پیروزی می داند. سربازان حزب الله می جنگند تا اسلام زنده بماند و کشته شدن خود را سعادت می دانند.

سربازان اشغالگر می جنگند تا زنده بمانند و دلاوران حزب الله می جنگند تا اسلام زنده بماند. و این همان تفاوتی است که حزب الله را بر دشمن تا بن دندان مسلح پیروز می کند.

پی نوشت: وبلاگ این برادرمان هم خواندن دارد.[وبلاگ حزب الله]

بازگشت به صفحه ی اصلی وبلاگ


  + یکشنبه 85/4/25 - 11:0 عصر - نویسنده: امیر عباس
 

مقدمه: چند تن از دوستان از خاطره ی نخستین اعزام استقبال کردند. حتی یک برادر هنرمند در ای-میلی خواستار پی گیری ماجرا به جهت بهره برداری شده اند. از این رو به جز مطالب پراکنده ای که در وبلاگ خواهم نوشت، هر گاه بنای درج خاطره باشد، ادامه ی نخستین اعزام نوشته خواهد شد. البته هر قسمت با نامی جدید تا ملال آور نباشد. بعضی نیز فکر کرده اند که بعضی مطالب حذف شده است، مطلبی حذف نشده و به بخش در همین وبلاگ وبلاگ  مراجعه کنید.

بعد از نماز و ناهار نیروها به خط شدند. سپس با نظم سوار اتوبوس ها شدند و ستون خودروها از پادگان خارج شد و از مسیر خیابان پیروزی به طرف ایستگاه راه آهن به حرکت درآمد. جلو ستون یک تویوتا وانت حرکت می کرد که چند پرچم را به اهتزاز درآورده بود و از بلندگوهایی که بر آن نصب شده بود مارش نظامی و نوحه ی حاج صادق آهنگران پخش می شد. مردم در خیابان ها و پیاده روها به تماشا می ایستادند و اغلب دست تکان می دادند و لبخند می زدند.

ساعت 16 روز 5/5/1362سوار بر قطار تهران - اندیمشک با پایتخت خداحافظی کردیم و 6 مرداد به اندیمشک رسیدیم. چند اتوبوس و مینی بوس منتظرمان بودند. بلافاصله سوار شدیم و راهی مقری به نام انرژی اتمی شدیم. این مقر در نزدیکی آبادان، بعد از دارخوین و در ساحل کارون بود. قبل از انقلاب توسط متخصصین خارجی که روی پروژه ی برق هسته ای کار می کردند ساخته شده بود. در این مقر کمتر ساختمانی به چشم می خورد و به جای آن کانتینرهای مسکونی مجهز به کولرهای گازی پذیرای رزمندگان بود. کانتینرها که هر کدام دو اتاق داشتند، با ترتیب خاصی کنار هم چیده شده بود. هر 4 تا از آنها به نحوی کنار هم چیده شده بود تا با هم تشکیل یک مجموعه ی 8 اتاقی بدهند که راهروی در میان داشته باشد. به زودی فهمیدم که مدت زیادی باید در پشت جبهه بود تا زمان رفتن به خط مقدم یا عملیات فرابرسد. در همان بدو ورود سرما خوردم و دلیلش چیزی نبود جز گرمای 50 درجه ای هوا، دمای 15 درجه ای اتاق و بیرون رفتن و برگشتن و نوشیدن آب تگری و استراحت زیر کولر. و این به دلیل کم تجربگی بود. وقتی سرما خوردم تا چند روز تحمل اتاق را نداشتم. در گرمای 50 درجه، سایه ای پیدا می کردم یا حتی زیر آفتاب سوزان می نشستم و باد داغ ِ خرما پزان که به صورتم می خورد لذت می بردم. همین موجب شد که خیلی زود با آب و هوای خوزستان رفیق شوم.

مقر انرژی اتمی تجربه ی مهمی در زندگی ام به شمار می رود. در آنجا با کسانی آشنا شدم که بیشترین وقتشان را صرف عبادت می کردند. در وقت های دیگر هم تسبیحی در دست داشتند و مرتب ذکر می گفتند. البته آن روزها من هنوز به تکلیف نرسیده بودم و در عبادات مثل بقیه جدی نبودم! به لحاظ ظاهری به جز لباس نظامی، همه در داشتن دو چیز مشترک بودند: چپیه و تسبیح.
       پی نوشت: داستان این خواهرمان هم خواندن دارد.[وبلاگ قلم رنجه]


  + یکشنبه 85/4/25 - 7:0 صبح - نویسنده: امیر عباس
 

               


  + چهارشنبه 85/4/21 - 11:56 عصر - نویسنده: امیر عباس
 

خواسته یا ناخواسته در مورد ژولیس سزار یا همان نویسنده ی وبلاگ یادداشت های امپراطور نوشتم. اخیراً به اصطلاح نامه ای از امیر قادری (؟) که از خود سزار گمنام تر است و البته زبان نوشته به شدت شبیه سزار و همسر سزار است! و تأیید می کند که همه ی اینها نوشته ی یک نفر است، در وبلاگ درج شده تا مثلاً به واقع نمایی داستان های قبلی کمک کند؟!

در قسمتی از این نامه می خوانیم:« میخواهم رازی را در باره او با شما که بهترین دوستان او هستید در میان بگذارم . دانی بارها و بارها گفته بود که : من از جنس آبم . کودک و زاده دریا هستم . پس از مرگ خاک من را قبول نمی کند و پسم می زند . اگر مرا در خاک دفن کنند خیلی زود خاک مرا از خود خواهد راند و از گور بیرونم می اندازد . پس از مرگ باید به دریا سپرده شوم ... و بعد تاکید می کرد که قبل از مرگ به دوستانی که می دانم فرمانم را اجرا خواهند کرد . وصیت می کنم که بعد از مرگ ، سه روز بعد از دفن کردنم ، مرا از خاک بیرون کشند و به دریا بسپارند . برای همین او را در جنوب ایران بنا به وصیت خودش دفن کردند . قطعا برای اینکه به دریا نزدیک باشد و نبش قفبرش برای سربازانش آسان باشد . برای همین یقین دارم دانی اکنون در عمق هزار پائی خلیج فارس است . »

متأسفانه نویسنده ی این وبلاگ بدون توجه به ارزش های دفاع مقدس و بدون توجه به احکام شرعی با تولید یک شخصیت داستانی و در کنار توجه به ارزش ها، چنین ضد ارزش هایی را هم ترویج می کند.

دوستانی که نادیده با این وبلاگ هم راه شده اند، لطفاً در ورای احساسات پاک خود کمی هم اندیشه کنند.

پی نوشت: اکنون وبلاگ مذکور در نقطه ای ایستاده که به خوبی می توان به حقیقت ماجرا پی برد! شخصی به نام امیر قادری نامه ای نوشته است و در همان وبلاگ امپراطور درج شده است. این شخص کیست؟ اگر امپراطور می خواست ناشناخته بماند و به قول داستان نویس وبلاگ، سربازانی دارد، چه دلیلی وجود دارد که این سربازان نیز ناشناخته باشند؟ اینکه من این همه پی گیری می کنم، به دلیل این است که در وبلاگ ضدارزش هایی به چشم می خورد که در مطلب حقیقت با مجاز ... و همین مطلب به آنها اشاره کرده ام. و اگر خلاف شرع و ضد ارزش های دفاع مقدس در آن نبود، به هیچ وجه مهم نبود که سزاری وجود دارد یا خیر. یک نکته را هم فراموش نکنید: بر فرض محال هم که امپراطور وجود داشته باشد، موارد خلاف شرع را نمی توانیم قبول کنیم. مواردی چون آنها که در حقیت با مجاز ... گفته شد، چون توصیه به خودکشی و چون مخالفت با حکم دفن در اسلام! خیلی واضح است؛ موفق باشید.


  + شنبه 85/4/17 - 10:13 صبح - نویسنده: امیر عباس
 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
فهرست یادداشت های این وبلاگ
 
به نام خداوند جان و خرد
جمهوری اسلامی ایران


روایــت فجـــر


عشق فقط یک کلام

سیّدعلی والسّلام


جانم فدای امام خامنه‌ای جانم فدای امام خامنه‌ای جانم فدای امام خامنه‌ای


مشخصات وبلاگ
دوستان
آخرین یادداشت ها
روزانه
نوای وبلاگ
کلید واژه ها
آرشیو
امروز جمعه 103/9/23
وبلاگ سازمان بسیج مستضعفین basij سایت سازمان بسیج مستضعفین basij پایگاه سازمان بسیج مستضعفین basij
سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
خبرنامۀ وبلاگ